در یکی از روزهای اوایل آبان ماه 1398 در حالیکه من سرکارم بودم ، همسرم بهم زنگ زد و گفت دو تا آبجی هام ( اعظم و نرگس ) گفتن شب برای شب نشینی میایم خونتون . منم گفتم بگو که واسه شام تشریف بیارن . خانمم که از خدا خواسته بود و خوشحال شده بود که آبجی هاش رو دعوت کردم ، گفت باشه و سریع خداحافظی کرد و گوشی رو قطع کرد . ظهر از سرکارم رفتم خونه . ناهار خوردیم خوابیدیم تا ساعت 5 عصر . بعدش رفتم دنبال میوه و شکلات و سفارش شام از رستوران .

 

موز خریدم کیلو 14 هزار تومان / نارنگی کیلو 7 هزار تومان / شکلات پشمک حاج عبدالله کیلو 28 هزار تومان / گوجه و خیار و پیاز برای سالاد

جمع این ها حدود 80 هزار تومان شد .

 

تخمه و نخود و کشمش و بادوم زمینی از قبل خونمون داشتیم برای پذیرایی .

 

14 پرس شام ( چلومرغ ) از رستوران گرفته بودم به مبلغ حدود 190 هزار تومان هر پرس 14 هزار تومان . 14 نفر بودیم . من و همسرم و دو تا باجناقم به همراه خانمشون و بچه هاشون که هر کدوم دو تا بچه داشتن . شب موقع شام دو تا قابلمه برداشتم با ماشین رفتم رستوران . یکی برای برنج یکی هم برای مرغ ها

 

ظهر روز بعد که جمعه بود دو پرس چلومرغ اضافه اومده بود که با خانمم بردیم خونه باباش و اونجا با هم در کنار مامان و باباش ناهار خوردیم .

برنج و مرغ اضافه اومده بود ، نوشابه و سالاد هم همینطور . همه رو بردیم خونشون

 

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

خرید کتاب الکترونیکی نمایندگی فروش هایگلاس AGT تهران همه ي هستي من دانلود اقدام پژوهی Tre دستگاه چاپ سیلک o-life مجمع خیرین سلامت شهرستان درگز